loading...
سلطان نصیر

تصویر راست مجسمه آزادی و تصویر چپ ایزدبانوی لیبرتاس (Libertas) رومی که ربه النوع و سمبل و تجسم آزادی در روم‌ باستان بوده است. مجسمه آزادی در واقع تصویر این موجود است که در روزگاران کهن مورد پرستش رومیان بوده است. بنابراین بر خلاف بعضی ادعاها نه ربطی به اسکندر مقدونی و معشوقه اش تائیس دارد و نه ارتباطی با ایزد میترا دارد. بد نیست بدانید که واژه لیبرالیسم هم از ریشه لاتینی نام این ایزدبانو گرفته شده است. و همچنین جالب است که بدانید گروه پوپولارها (مردم گرایان) که در اواخر جمهوری روم سر برآوردند. سکه هایی منقش به نقش الهه لیبرتاس را ضرب کرده بودند. 

 

پ ن ؛افرادی با اندیشه پوپولارها را در ادبیات سیاسی امروز با نام پوپولیسم می شناسیم. 

 

 

نکته : {libertas لیبرتاس در روم، تجسم 《آزادی》بود. وی تجرد سیاسی مطلقی بود و داستان و حکایاتی مخصوص بخود نداشت.} (فرهنگ اساطیر یونان و رم پیر گریمال مدخل libertas)

 

 

@soltannasir

{ شیری در حال عبور که سردر شمالی حیاط اول (شرقی) کاخ داریوش را تزیین می کرده است. آجر لعابدار از جنس سنگ شیشه با ملاط آهک. ارتفاع شیر 1/25 متر. }(کتاب شوش شش هزار ساله پی یر آمیه صفحه 162)

 

@soltannasir

{مجسمه شیر م که در نزدیکی معبد اینشوشیناک (از ایزدان ایلامی) پیدا شده است. این مجسمه احتمالاً همراه مجموعه شیرهای دیگری که غالباً از بین رفته اند نماد نگهبان دروازهٔ معبد بوده است. قرن 12 قبل از میلاد } (کتاب شوش شش هزار ساله پی یر آمیه صفحه 131)

 

@soltannasir

 

 

{عاشورا در وادی این موجودات 16}

 

               {عالم الاسد 10} 

 

ادامه...👇

 

نکته 18: شیران سنگی ایران به شیر سنگی همدان ختم نمی شود. مجسمه ای از شیر سنگی در قلعه شیر بیت، روستای شیر بیت از توابع شهرستان اهر در استان آذربایجان شرقی یکی دیگر از این شیران سنگی است. که قدمت آن ممکن است به دوران تمدن اوراتویی برسد. هر چند که عده ای آن را متاخر تر می دانند.  

همچنین در تمدن ایلامی و در شهر شوش و شهرهای دیگر استان خوزستان نظیر ایذه و .. نیز شیران سنگی ای وجود دارد.  همچنین در کاخ داریوش کبیر در شوش نیز تصویر شیری نر بر روی دیوار کاخ دیده می شود. با توجه به اطلاعات ما از الواح میان رودان و آشوری و هخامنشی و..  می دانیم که این شیران سنگی جنبه تزیینی نمی داشته اند. بلکه سمبل موجوداتی بوده اند که آن موجودات محافظ کاخ ها بوده اند. به طور کلی در دوران باستان بت های ایزدان مردمان تمدن های باستانی برایشان بسیار مقدس بودند و اعتقاد بر این بود که این ایزدان در بت های خویش تجلی می نمایند و به بتی که به صورتشان ساخته شده است. توجه ویژه دارند. موجودات ترکیبی ای که در کاخ های میان رودانی و آشوری و ایلامی و هخامنشی و ... نیز وجود داشته اند. تماما موجوداتی بوده اند که وجود خارجی داشته اند و محافظ بودند و قابلیت مرئی شدن را در بعضی مواقع داشته اند. علی الخصوص در دوران کهن تر که مرزها باز تر از دوران متاخرتر مثل دوران هخامنشیان بوده است. 

گستره پراکندگی شیران سنگی در جغرافیای ایران که این شیران کاملا شبیه به شیران اصلانی هستند (علی الخصوص شیر سنگی هگمتانه) به ما نشان می دهد که این شیران روزگاری برای مردمان فلات ایران کاملا شناخته شده بودند. 

 

 

نکته 19: در بخشی از رساله اسدنامه آمده است که هرگاه آفتاب در برج اسد باشد و ماه نیز در برج اسد باشد. شیر نری که رئیس گله است شکار شود. و سپس ذبح شرعی شود. و بهترین هنگام زمانی است که قمر در قلب الاسد باشد. و آنگاه پوست شیر کنده شود. و آنگاه در سال بعد یا سالهای دیگر دقیقا در هنگام قرار گیری ... در قلب الاسد، بر روی پوست این شیر آیات قتالی از قرآن مجید، به وفق 100 در 100 در آورده شود. به طوریکه ... باشد. این وفق باعث پیروزی در جنگ ها می شود و به سپاهیان صاحب این پوست که به صورت درفش در آید قوت قلبی چون شیر می دهد و به دشمنان هراسی چون برخورد با شیر درنده می دهد. و اینگونه پیروزی با صاحب این وفق خواهد بود. 

 

 

ذکر عالم الاسد اینجا به پایان رسید. بخش عاشورا در وادی این موجودات یک قسمت دیگر دارد که ان شاالله بعدها بدان خواهم پرداخت که در واقع آخرین بخش پازل حضور موجودات دیگر در تاسوعا و روز عاشورا است. 

 

 

@soltannasir

🦁

 

{عاشورا در وادی این موجودات 15}

 

               {عالم الاسد 9} 

 

ادامه...👇

 

حکایتی دیگر از ارتباط شیخ ابوسعید ابوالخیر با شیر:👇

 

{نقلست که پیری گفت: در جوانی به تجارت رفتم در راه مرو چنانکه عادت کاروانی باشد از پیش برفتم و خواب بر من غلبه کرد و از راه بیک سو رفتم و بخفتم و کاروان بگذشت و من در خواب

 بماندم تا آفتاب برآمد از جای برفتم اثر کاروان ندیدم که همه راه ریگ بود پاره‌ی ای بدویدم و راه گم کردم و مدهوش شدم چون به خود بازآمدم یک طرف اختیار کردم تا آفتاب گرم شد و تشنگی و گرسنگی بر من اثر کرد و دیگر قوت رفتن نماند صبر کردم تا شب شد همه روز رفتم چون شب شد به صحرائی رسیدم پر خاک و خاشاک و گرسنگی و تشنگی به غایت رسید و گرمائی سخت شد شکسته دل شدم و دل بر مرگ نهادم پس جهد کردم تا خود را بر بلندی افکنم و گرد صحرا نگریستم از دور سبزی ای دیدم دلم قوی شد روی بدان جانب نهادم چشمه آب بود آب خوردم و وضو ساختم و نماز کردم چون وقت زوال شد یکی پدید آمد روی بدین آب آورد مردی دیدم بلند بالای سفیدپوست محاسن کشیده و مرقعی پوشیده به کنار آب آمد و طهارت کرد ونماز بگذارد و برفت من با خود گفتم که چرا به او سخن نکردی پس صبر کردم تا نماز دیگر باز آمد من پیش او رفتم و گفتم ای شیخ از بهر خدا مرا فریادرس که از نیشابور و ازکاروان جدا افتاده و بدین احوال شده دست من بگرفت شیر را دیدم که از آن بیابان برآمد و او را خدمت کرد شیخ دهان به گوش شیر نهاد و چیزی بگفت: پس مرا بر شیر نشاند وگفت: چشم برهم نه هر جا که شیر باستد تو از وی فرود آی چشم بر هم نهادم شیر در رفتن آمد و پاره ای برفت و باستاد و من ازوی فرود آمدم چشم بازکردم شیر برفت قدمی چند برفتم خود را به بخارا دیدم یک روز به در خانقاه می‌گذشتم خلقی بسیار دیدم پرسیدم که چه بوده است گفتند شیخ ابوسعید آمده است من نیز رفتم نگاه کردم آن مرد بود که مرا بر شیر نشانده بود روی بمن کرد و گفت: که سر مرا تا من زنده‌ام به هیچ کس مگو که هرچه در ویرانی بینند در آبادانی نگویند چون این سخن بگفت: نعره از من برآمد و بیهوش شدم.}(تذکره الاولیا عطار ذکر شیخ ابوسعید ابوالخیر به نقل از اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید)

 

نکته: هر گاه این حکایت درست باشد باید گفت که فاصله مرو با بخارا چند صد کیلومتر است و طبیعتا اگر یک شیر نر مادی بخواهد این فاصله را برود. بیش از یک روز زمان میبرد. زیرا شیران اساسا موجودات تنبلی هستند و هیچ گاه در یک روز این میزان مسافت را طی نمی نمایند. شیر این داستان به نظر بسیار سریع تر از آنچه که به طریق طبیعی ممکن است. مسافر جامانده را به بخارا رسانده است. و این به نظر با شیران اصلانی منطبق است تا شیران مادی. 

 

 

نکته17: در شهر هگمتانه (همدان) مجسمه ای قرار دارد که ما آن را با نام شیر سنگی یا سنگ شیر می شناسیم. این مجسمه به طول 2/5 متر با جثه ای بزرگ تا حدی نزدیک به شیران اصلانی است  ساخت آن را به افراد مختلفی نظیر سلیمان نبی حشمت الله و یا اسکندر و بلیناس حکیم و حتی دوران مادها و اشکانیان.. نسبت داده اند. 

این مجسمه در سابق در جلوی دروازه ورودی شهر همدان قرار داشت که بدان دروازه باب الاسد می گفتند. در بعضی منابع تعداد شیران سنگی دو عدد ذکر شده است. که اکنون تنها یکی باقی مانده است. 

 

به فقرات زیر توجه فرمایید: 👇

 

{ ذکر همدان 

 

از بلاد قدیمهٔ ایران و از شهرهای خوب عراق عجم و از اقلیم چهارم است. آبش گوارا و هوایش دل گشا. طولش از جزایر خالدات فح(88) و عرضش از خط استوا له که (35/24) در بنای آن اختلاف است.

صاحب معجم البلدان (یاقوت حموی) گوید که در ازمنهٔ سابق آن دیار در غایت برودت بوده. و حضرت سلیمان علیه السلام در هنگام سیر بدان محل عبور نموده، جایی خوش دید و به غایت پسندید. لهذا صخرهٔ جنی را فرمود که حیله ای سازد که شدّت برودت و کثرت بارندگی تسکین یابد. صخرهٔ جنّی به فرمودهٔ آن حضرت عمل نموده، صورت شیری از دو قطعه سنگ ساخته و طلسمی کرده. فی الجمله هوای آن دیار روی به اعتدال نهاد. و در همان وقت عمارت همدان اتفاق افتاد. بعضی گویند که آن طلسم از اعمال بلیناس حکیم بوده. و صاحب نزهت القلوب گفته که همدان را جمشید جم به طالع حمل بنا کرد. و داراب اکبر (احتمالا داریوش کبیر) به دور آن قلعه ی گلین به طول و عرض دو فرسخ کشید و در وسعت و عظمت و کثرت آن به غایت کوشید. جمعی گفته اند: همدان از بناهای همدان بن سام بن نوح (ع) است.}(بستان السیاحه زین العابدین شیروانی گلشن بیست و هفتم ذکر همدان) 

 

نکته: در کتاب عجایب نامه همدانی آمده: 👈{و گویند در این ولایت برف آمدی و پیرامون این قلعه بیشتر بود و درخت های بلند: چندان برف آمدی که از قلعه نگه کردندی، سر درخت ها چون خلال دیدار بودی. تا بلیناس طلسمی بساخت به شیری سنگین. و هنوز آن بر دروازه ی «باب الاسد» نهاده است. }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🦁

{عاشورا در وادی این موجودات 14}

 

               {عالم الاسد 8} 

 

ادامه...👇

 

{پس در زمان زنده بودن هارون، ما جرأت نداشتیم به کسی این قضیه را بگوئیم ولی بعد از مردن او، دیگران را از این معجزه با خبر نمودیم.} (منبع: خلاصة الاخبار همچنین کتاب عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام کاظم؛ )

 

نکته: به این حکایت خوب دقت نمایید. حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در زندان بودند و دو شیر وحشی محافظ ایشان بودند. طبیعی است که شیر وحشی نمی تواند از بیشه زار وارد زندان شود. مگر اینکه این دو شیر، شیرانی از جنس دیگری بوده باشند که توانایی متراکم و مرئی شدن را می داشته اند. و بسیار محتمل است که این دو شیر در زندان از خاندان شیران اصلانی بوده اند که به حضرت خدمت می نموده اند. و از ایشان محافظت می کرده اند. البته می توانیم هم بگوییم شاید حضرت شیران را انشا نموده اند. 

 

حکایت ائمه هدی علیهم اسلام در باب برخوردشان با شیران بیش از آنچه است که نقل شد. از میان این حکایت ها تنها، حکایت امام موسی کاظم علیه السلام در زندان به موضوع ما یعنی شیران اصلانی مرتبط بود. بنابراین از نقل سایر حکایات خودداری می نماییم.

 

 

نکته 16: شیران اصلانی به رهبری اسکوچ در حال حاضر متعلق به هیچ گروه و طریقه ای نیستند و فعلا تحت امر هیچ بزرگ معنوی خاصی نیز نمی باشند. و اگر در موردشان در رساله اسدنامه جلالیان مطالبی آمده، دلیل بر این نیست که تحت امر بزرگان و پیران این طریقه بوده اند. چه بسا پیران معاصر جلالی از وجود عالم الاسد در رسائل خطیشان بیخبر بوده باشند. چنانچه پیران معاصر را تا آنجا که فقیر دیده ام از این مهم بیخبر بوده اند. به طور کلی این شیران آنگونه که فقیر می دانم به مانند خاندان پریان آتیما کاملا مستقل هستند. و ارتباط اندکی با بعضی از بزرگان معنوی جهان اسلام _ که در عصر ما نه خانقاهی اند و عمدتا نه حوزوی_ برقرار می نمایند. و به طور کلی این شیران خیلی خاص تر از جنیان شیعه می باشند. و چون سخت ارتباط برقرار می نمایند در عالم اسلام آگاهی اندکی نسبت به وجودشان حتی در بین علمای اهل فن وجود دارد. در موارد اندکی دیده شده است که این شیران از شیعیان مولی علی علیه السلام که مورد تعرض جنیان و دیوان متمرد قرار گرفته اند در جنگ های باطنی حمایت کرده اند.

در متون عرفانی ما در سرگذشت بعضی بزرگان نظیر شیخ ابوالحسن خرقانی و شیخ ابوسعید ابوالخیر و ابوحمزه خراسانی و بایزید بسطامی و ...از ارتباط  شیران و کمک شیران بدانان یاد شده است. نمی دانم که آیا این شیران، شیران مادی بوده اند یا شیران اصلانی که مرئی شده اند. اما شاید با توجه به اینکه ارتباط خوبی با این بزرگان داشته اند. شاید این بزرگان نیز با شیران اصلانی ارتباطاتی داشته اند. البته این نظر بر پایه حدس است. دو حکایت را از مجموعه چند حکایت نقل می نماییم که به نظر با شیران اصلانی منطبق است: 👇

 

{نقل است که (ابوحمزه خراسانی) یکبار که به توکل در بادیه شد و نذر کرد که از هیچ کس هیچ چیز نخواهد به کسی التفات نکند و برین نذر بسر برد بی‌دلو و رسن متوکل وار مجرد برفت پاره ای سیم در جیب داشت که خواهرش بدو داده بودناگاه توکل داد خود طلبید گفت: که شرم نداری آنکه سقف آسمان بی‌ستون نگاه دارد معدهٔ ترا بی‌ سیم پوشیده نگاه ندارد پس آن سیم بیانداخت ومی‌رفت ناگاه در چاهی افتاد ساعتی برآمد نفس فریاد برآورد بوحمزه خاموش بنشست یکی می‌گذشت سر چاه بازدید خاشاکی چند بیاورد که سر چاه بگیرد نفس بوحمزه زاری آغاز کرد و گفت: حق تعالی می‌فرماید ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه بوحمزه گفت: توکل از آن قویتر است که بعجز وسالوس نفس باطل شود تن زد تا آنکس سر چاه استوار کرد گفت: آنکس که بر بالا نگاه می‌دارد اینجا هم نگاه دارد روی به قبله توکل آورد سر فرو برد و اضطرار به کمال رسید و توکل بر قرار بود ناگاه شیری بیامد و سر چاه باز کرد و دست بر لب چاه زد و هر دو پای فرو گذاشت بوحمزه گفت: من همراهی گربه نکنم الهامش دادند که خلاف عادت است دست در زن دست در پای او زد و برآمد شیری دید بر صورتی که هرگز از آن صعب‌تر ندیده بود آوازی شنید که یا ابوحمزه الیس هذا احسن نجیناک من التلف بالتلف چون توکل بر ما کردی ما ترا بردست کسی که هلاکت جان ازو بود نجات دادیم پس شیر روی در زمین مالید و برفت.} (تذکره الاولیا ذکر ابوحمزه خراسانی)

 

نکته: باید از خود بپرسیم اگر این حکایت درست باشد و از جمله کرامات سازی های صوفیانه نباشد. آنگاه این شیری که برای کمک به ابوحمزه خراسانی آمده بود از جنس کدام شیران بوده است? شیران مادی ? یا شیران اصلانی? شیری که سر چاه را باز می نماید که ابوحمزه را نجات دهد به نظر به شیران اصلانی نزدیک تر است تا شیران درنده صحرایی.

 

ادامه...👇

{عاشورا در وادی این موجودات 13}

 

               {عالم الاسد 7} 

 

نکته11: چهار دسته از شیران را در میان رودان مشاهده نمودید. شیردال ها، شیر اژدها (اژدر شیر)، شیردیو ها و شیر انسان نما. اما دسته پنجمی هم ظاهرا وجود داشته است به نام شیرماهی ها که دارای سری شیرمانند و بدنی ماهی مانند می باشند که نتوانستم تصویری از آن را پیدا نمایم. به فقرات زیر توجه نمایید : 👇

 

{Lion_ fish

شیر ماهی

 

پیکره ای با سر شیر و بدن ماهی ، نقش مایه ای است بر روی مهرهای بابلی کهن که مفهوم آن نامعلوم می باشد}(کتاب فرهنگنامه خدایان و دیوان و نمادهای بین النهرین صفحه )

 

این پنج دسته از شیران، ارتباطی به شیران عالم الاسد اصلانی ندارند. و احتمالا سه دسته شیران آراو و آرامو و آرسیا باید جزو همین شیرانی باشد که نگاره هایش در میان رودان وجود داشته است.

 

نکته 12: فرشته موکل عالم الاسد بر طبق رساله اسدنامه، فرشته آریل می باشد.

 

نکته13: لقب پهلوان محمود خوارزمی ملقب به پوریای ولی نیز در نزد جلالیان قتالی است.

 

نکته 14: لقب حیدر نیز که برای امیرالمومنین علیه السلام بکار می رود معنی شیر و شیر خشمگین را می دهد. 

 

نکته15: در بعضی روایت ها حکایت هایی مربوط به برخورد ائمه اطهار (ع)  با شیر نقل شده است. که یکی از این روایات به نظر به شیران اصلانی مرتبط است چند فقره از این روایات را اینجا نقل می نماییم:👇

 

{حارث همدان، که یکی ازاصحاب با وفای امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، گوید: «روزی به همراه آن حضرت در بیرون یکی از محلّه های شهر کوفه قدم می زدیم که ناگهان شیری درّنده از دور نمایان شد و جلو آمد، پس ما راه را برای حرکت آن شیر باز کردیم. وقتی آن شیر نزدیک ما رسید، خود را در مقابل حضرت امیر علیه السلام خاضعانه روی زمین انداخت، در این هنگام حضرت علی علیه السلام خطاب به شیر کرد و فرمود: برگرد، حقّ ورود به شهر کوفه را نداری، همچنین پیام مرا به دیگر حیوانات درّنده نیز می رسانی که آنان هم حقّ ورود به این شهر را ندارند؛ و چنانچه بر خلاف دستور من عمل نمائید، خودم در بین شما حکم خواهم کرد. حارث همدانی گوید: تا زمانی که امام علی بن ابی طالب علیه السلام زنده بود، هیچ درّنده ای نزدیک شهر کوفه نمی آمد. موقعی که حضرت به شهادت رسید، زیاد بن أبیه، استاندار کوفه شد؛ و در آن موقع درّندگان از هر سو وارد کوفه و باغستان های آن شهر می شدند و ضمن این که خسارت وارد می کردند، به مردم هم، نیز حمله می کردند.} (منبع: شجره طوبی: ص 33، مجلس 12، هدایة الکبری: ص 152، ص 2.)

 

حکایتی دیگر: 👇

 

{و نیز ابن شهر آشوب روایت کرده از ابوحازم عبدالغفار بن حسن که: وارد شد ابراهیم بن ادهم به کوفه و من با او بودم و در این ایام منصور بود و اتفاقا در آن ایام حضرت جعفر بن محمد علوی(ع) وارد کوفه گشت و چون بیرون شد از کوفه که به مدینه رجوع کند، مشایعت کردند آن حضرت را علما و اهل فضل از اهل کوفه و از جملهٔ کسانی که به مشایعت آن حضرت آمده بودند سفیان ثوری و ابراهیم ادهم بودند و آن اشخاصی که به مشایعت آمده بودند جلوتر از آن حضرت می رفتند که ناگاه به شیری برخوردند که در سر راه بود. ابراهیم ادهم به آن جماعت گفت: بایستید تا جعفر بن محمد (ع) بیاید ببینیم با این شیر چه می کند? پس حضرت تشریف آورد امر شیر را به میان آوردند، حضرت رو کرد به شیر و رفت تا به او رسید، گوش او را گرفت و او را از راه دور کرد، آن گاه رو کرد به آن جماعت و فرمود: آگاه باشید! اگر مردم اطاعت می کردند خدا را حق طاعت خدا، هر آینه بار می کردند بر شیر بارهای خود را.

فقیر (شیخ عباس قمی) گوید: که ظاهرا در این فرمایش حضرت تعریض باشد به ابراهیم ادهم و سفیان ثوری (هر دو از زاهدین منسوب به طایفه صوفیه هستند) و امثال ایشان }(منتهی الآمال ذکر امام ناطق جعفر صادق علیه السلام) 

 

نکته: تا اینجا دو حکایت یاد شده را می توانیم حمل بر ظاهر نماییم و بگوییم که این شیران، شیران وحشی بودند و ارتباطی به شیران اصلانی نداشتند. اما حال به حکایت زیر از حضرت باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام توجه فرمایید: 👇

 

{حمید طوسی می‏گوید: هارون ‏الرشید ما را فرستاد تا حضرت موسی بن جعفر علیه‏ السلام را به قتل برسانیم. من وارد زندان شدم. آن موقع وقت نماز پیشین بود و آن حضرت نماز بجای می‏آورد. ناگهان بر جانب راست و چپ آن حضرت، دو شیر وحشی را دیدم. بسیار متعجب و ترسان گردیده و بازگشتم و جریان را برای هارون ‏الرشید گفتم. هارون حرف مرا باور نکرد و چند نفر از معتمدانش را با من فرستاد. وقتی نزد موسی بن جعفر علیه ‏السلام رفتیم آن شیرها را دیدیم که آنجا ایستاده بودند و قصد حمله به ما را نمودند. ما سریع بازگشتیم و به هارون ‏الرشید خبر دادیم. او سوگند خورد که: اگر شما کسی را بر این قضیه مطلع بکنید، شما را عذاب خواهم کرد.» }

 

ادامه...👇

بسم الله الرحمن الرحیم

ضمن عرض تبریک بابت فرا رسیدن روز 12 فروردین، به نظر می آید که تا ساعاتی دیگر و شاید با 24 ساعت تاخیر (فرداشب) نظامیان تروریست آمریکایی قصد حمله به مواضع نیروهای حشد شعبی را دارند. و ظاهرا هماهنگی ها و خیانت هایی از درون دولت و مجلس فعلی عراق نیز برای این حمله صورت گرفته است. و هدف تضعیف و حذف نیروهای حشد شعبی و در واقع تضعیف حضور سیاسی نظامی، نظام جمهوری اسلامی ایران در عراق است. و البته شاید گران شدن نفت هم دلیل دیگر این حمله باشد 
در سالهای اخیر، نیروهای وابسته به ایران نظیر حوثی ها در یمن، اعتلاف حکام مرتجع عرب را زمینگیر نموده اند. حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه، چنان اقتداری از خویش نشان داد که اسرائیلی ها تاکنون دیگر علاقه ای به حمله نظامی به لبنان را از خود نشان نداده اند. نیروهای حماس در نوار کوچک غزه در آخرین نبرد خویش چنان توان موشکی ای از خویش نشان دادند. که اسرائیلی ها را غافلگیر نمودند. 
اما حشد شعبی که تنها نیروی هم مرز ایران است و طبیعتا، ایران بهتر از هر نیروی دیگری باید بتواند آن را از نظر تجهیزات نظامی مجهز نماید. در چند ماه اخیر در برابر حملات متجاوزانه آمریکایی ها رویکردی منفعلانه و شاید صبر استراتژیک داشته است. ان شاالله اینبار بر خلاف موارد پیشین، آمریکایی ها در صورت تجاوز به مواضع حشد شعبی با پاسخی روبرو شوند که تمام محاسباتشان بهم بخورد. و دست از پا درازتر از عراق خارج شوند. 
 پ ن : هر چند که آرایش نظامی آمریکایی ها بسیار مشکوک است. اما به نظر قصد حمله مستقیم به ایران را ندارند. و البته نیروهای ما هم در آمادگی کامل بسر می برند. اما احتمال می رود که  مواضع سپاه در سوریه توسط نیروهای تروریست آمریکایی نیز زده شود. 
البته باید به این نکته توجه نمود که در شرایط جنگی هر آن ممکن است با کوچکترین جرقه ای، آتش جنگ  به داخل مرزهای ایران کشیده شود. 
@soltannasir

از هنگامی که درباره اهمیت یادگیری زبان باستانی لاتین نوشتم. حتی یک نفر از خوانندگان ساکن طهران و قم نیز به بنده ایمیل نداد که در حال یادگیری این زبان است. و خب اشکالی هم ندارد. ظاهرا اینگونه است. 

 

اکنون می خواهم بنویسم که پنج ماهی است که به طرز عجیبی توجه فقیر به کشور اسپانیا جلب شده است. 

قصد داشتم که در دی ماه و هم زمان با شب یلدا مقاله ای را در باره مطلبی آماده نمایم که بخشی از آن به اسپانیا مرتبط بود. اما بیش از چهارصد ساعت تحقیق بنده و حدود بیش از دویست ساعت، تحقیق ادمین های دیگر با برخوردن به یک مشکل، به بن بست خورد. و از نوشتن مقاله پشیمان شدم. و برای تحقیق لازم بود یا خود به اسپانیا بروم و یا با فردی در مناطق کاتالانی نشین علی الخصوص جزایر بالئاری در اسپانیا ارتباط داشته باشم. که هیچ کدام برای فقیر میسر نبود. 

 

 

اکنون برای اولین بار اینجا می نویسم کشور اسپانیا و زبان اسپانیایی و کاتالانی بسیار مهم است. برخلاف تصور پیشین بنده اکنون می نویسم. بخش مهمی از اسرار مناسک ماسونی در اسپانیا قرار دارد. ما نیاز داریم در مورد تاریخ یهودیان سفاراد ساکن اسپانیا و تاریخ حضور شوالیه های معبد در اسپانیا و لردها و شاهزادگان حکومت های محلی اسپانیا که عضو شوالیه ها و یا بعدها عضو آیین ماسونی شده اند بیشتر بدانیم. در مورد کاخ هایشان و ارتباط  نوادگان فعلی این شاهزادگان و لردها _که عضو انجمن های مخفی هستند _ با یکدیگر بیشتر بدانیم. 

 

 

توصیه: هر فرد محققی که صاحب کانال یا سایت یا صفحه ای در یکی از محیط های مجازی است و آشنایی با زبان اسپانیایی و یا حتی انگلیسی دارد. و می تواند مقالاتی خوب و پر مایه در مورد موارد بالا ترجمه و گردآوری نماید. اگر این مقالات را در کانال یا صفحه خویش به اشتراک گذاشت. به بنده اطلاع دهد بنده در کانال مقالات را با لینک کانالش اینجا به اشتراک می گذارم. 

 

روی سخنم با افرادی هست که در حیطه دشمن شناسی فعالیت می نمایند ما نیاز به تحقیقات و مقالاتی پرمایه و پربار در حیطه های دشمن شناسی و تاریخ انجمن های مخفی داریم. در چند سال اخیر تنها جناب عبدالله شهبازی بوده اند که در این باره توانسته اند مقالات و نوشته های خوبی را ارائه نمایند. مابقی فقط در حد سخنرانی و همایش و غیره بوده است. 

عده ای از جوانان هم هستند که در این حیطه وارد شده اند و هم چنان به مانند بعضی افراد سرشناس پیشین و به سبکشان قلم فرسایی می نمایند. و غث و سمین را با هم مخلوط می نمایند. و به خورد مخاطبین می دهند. ضرر چنین نوشتارهایی که بیشتر باعث تمسخر دشمنان از سطح فهم شیعیان است. بیش از سودشان است. از جمله این سخنان این بوده که قبالا از قابیل آمده 😊 یا در باب سفیروت ها و نسبت دادن آن با شجره ملعونه و حتی ممنوعه و پوریم و سیزده بدر و بسیاری موارد دیگر که از حوصله این نوشتار خارج است. 

روی سخنم  با جوانان نوخاسته ای است که وارد این عرصه می شوند. زمان اندک است اگر زبان های خارجه می دانید. نکات مهمی برای تحقیق و مطمئنا کتب خوبی برای ترجمه و چاپ وجود دارد. 

 

به غیر از اسپانیا و آنچه در بالا گفته شد موارد دیگری برای ما مهم است :👇

 

 

2: تاروت فعلی که ریشه در داستان های شوالیه های معبد دارد. تک تک شخصیت های تاروت افرادی بوده اند که وجود داشته اند. که باید داستان هایشان و افسانه هایشان کشف شود.

بدیهی است که کتب عادی تاروت و هر آنچه که به فارسی ترجمه شده فاقد چنین مطالبی است. مطمئنا باید در جایی در کتابی و یا سایتی در غرب به این موارد ولو به صورت اندک اشاره شده باشد. 

 

3: لهستان و تاریخ جادو در آن و حضور یهودیان در آن، فرار عده ای از لهستانی ها در جنگ جهانی به ایران

 

4: آلمان در دوران جنگ های صلیبی و شوالیه های معبد و تاریخ تشکیل انجمن های مخفی نظیر ایلومیناتی در آلمان و تاریخ جادوگری در آلمان 

 

5: تاریخ میتراییسم رومی و سپس شوالیه های معبد در ایتالیا و تاریخ درگیری واتیکان با شوالیه های معبد. حضور شوالیه ها در جزیره مالت 

 

6: بریتانیا (انگلستان اسکاتلند ایرلند) 

تاریخ جادوگری در بریتانیا و مرلین های سه گانه، تاریخ حضور شوالیه ها در بریتانیا و تاریخ فراماسونری در بریتانیا 

 

7: تحقیق  و معرفی مختصر حداقل سی مورد از  حدود بیش از یکصد انجمن مخفی در جهان و اهداف و دیدگاه های کلی این انجمن ها

 

 

@soltannasir

🕌جهت دفع بلای کرونا و هر بلای دیگر🕌

 

✍️هر عزیزی《بسم الله الرحمن الرحیم》 را به نیت بسمله‌ی سوره حمد با مداد بر روی کاغذ سفید بی‌خط بنویسد و با خودش داشته باشد.

♦️ ضمن اینکه تمام دستورات بهداشتی و سلامتی را مراعات می‌کند.♦️

 

بقای نسل پاک شیعه‌ی علی علیه السلام

و محبین آن حضرت و حضرت فاطمه البتول

 

۱۳ رجب المرجب۱۴۴۱ ق. یوم الولاده حضرت امیرالمومنین علیه السلام

 

الاحقر

داود صمدی آملی

 

 

 

🔰نکته: تعداد کتابت بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره حمد به عدد ۱۹ یعنی به عدد حروف بسم الله الرحمن الرحیم باید باشد. 

♦️علمای اصیل در فن برای کتابت رو به قبله بودن و باوضو و دو زانو کتابت کردن را توصیه نموده و اینکه با مداد باشد نه با قلمی که نوک فلزی دارد. چرا که در کریمه قرآن مجید فرمودند: 《و انزالنا الحدید فیه باس شدید》

🔶البته توجه تام به نفس مقام صاحب ولایت (ع)که سِرّ و حقیقت بسم‌الله است که ترتب برکات این کتابت را بر جان و نفس کاتب ضمانت کند از اهم این کتابت است.فتدبر جیدا

♦️ضمن اینکه نوشتن شکل حرف میم به شکل رحیم در دستخط حساب خاصی دارد.

 

✅ کانال استاد صمدی آملی👇

💠 @samadi_amoli

 

{تفسیر علامه طباطبایی بر آیه ۲۱۰ سوره مبارکه بقره ۵}

 

ادامه...👇

 

 و نسخه آنها دست نخورده، و ما تاكنون به چشم خود ديده ايم پاره اى از آنچه آن حضرات پيشگوئى كردند بدون كم و زياد به وقوع پيوست، قهرا بايد نسبت به بقيه آنها نيز اعتماد كنيم، و به صحت همه آنها ايمان داشته باشيم.

 

👈بيان اينكه بين نشئه دنيا و نشئه قيامت مزاحمتى نيست همانگونه كه بين عالم برزخ وعالم دنيا هم مزاحمتى وجود ندارد👉

 

حال به آغاز سخن برگرديم، كه مى گفتيم: يك آيه گاهى تفسير مى شود به روز قيامت، و گاهى به رجعت، و گاهى به روزگار ظهور مهدى (عليه السلام)، اينك مى گوئيم: آنچه از كلام خداى تعالى درباره قيامت و اوصاف آن به دست مى آيد، اين است كه قيامت روزى است كه هيچ سببى از اسباب، و هيچ كارى و شغلى از خداى سبحان پوشيده نيست، روزى است كه تمامى اوهام از بين مى رود، و آيات خدا در كمال ظهور ظاهر مى شود، و در سراسر آيات قرآنى و روايات هيچ دليلى به چشم نمى خورد كه دلالت كند بر اينكه در آن روز عالم جسمانى به كلى از بين مى رود، بلكه بر عكس ادله اى به چشم مى خورد كه بر خلاف اين معنا دلالت دارد، چيزى كه هست اين معنا استفاده مى شود كه در آن روز بشر يعنى اين نسلى كه خداى تعالى از يك مرد و زن به نام آدم و همسرش پديد آورده قبل از قيامت از روى زمين منقرض ‍مى شود.

و خلاصه ميان نشاءه دنيا و نشاءه قيامت مزاحمت و مناقضتى نيست تا وقتى قيامت بيايد دنيا به كلى از بين برود، همچنانكه ميان برزخ كه هم اكنون اموات در آن عالمند، با عالم دنيا مزاحمتى نيست و دنيا هم مزاحمتى با آن عالم ندارد، همچنانكه از آيه: (تاللّه لقد ارسلنا الى امم من قبلك فزين لهم الشيطان اعمال هم فهو وليهم اليوم ، و لهم عذاب اليم). اين نبودن مزاحمت، استفاده مى شود.

اين حقيقت روز قيامت است، روزى كه مردم براى رب العالمين بپا مى خيزند روزى كه همه اسرارشان آشكار مى شود، چيزى از ايشان بر خدا پوشيده نمى ماند، و بهمين جهت است كه گاهى از روز مرگ به روز قيامت تعبير مى شود چون روز مرگ هم روزى است كه پرده ها از روى اسباب براى ميت كنار مى رود، همچنانكه از على (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: (من مات قامت قيامته، هر كس بميرد قيامتش بر پا مى شود) كه ان شاء اللّه بيان همه اينگونه روايات خواهد آمد.

 

روز ظهور مهدى (ع ) و روز رجعت و روز قيامت مراتب مختلف يك حقيقت هستند 

 

و رواياتى كه رجعت را اثبات مى كند هر چند آحاد آن با يكديگر اختلاف دارند، الا اينكه با همه كثرتش (كه در سابق گفتيم متجاوز از پانصد حديث است) در يك جهت اتحاد دارند، و آن يك جهت اين است كه سير نظام دنيوى متوجه به سوى روزى است كه در آن روز آيات خدا به تمام معناى ظهور ظاهر مى شود، روزى كه در آن روز ديگر خداى سبحان نافرمانى نمى شود، بلكه به خلوص عبادت مى شود، عبادتى كه مشوب و آميخته با هواى نفس نيست، عبادتى كه شيطان و اغوايش هيچ سهمى در آن ندارد، روزى كه بعضى از اموات كه در خوبى و يا بدى برجسته بودند، يا ولى خدا بودند، و يا دشمن خدا، دوباره به دنيا بر مى گردند تا ميان حق و باطل حكم شود. و اين معنا به ما مى فهماند روز رجعت خود يكى از مراتب روز قيامت است، هر چند كه از نظر ظهور به روز قيامت نمى رسد، چون در روز رجعت باز شر و فساد تا اندازه اى امكان دارد، به خلاف روز قيامت كه ديگر اثرى از شر و فساد نمى ماند و باز بهمين جهت روز ظهور مهدى (عليه السلام) هم معلق به روز رجعت شده است چون در آن روز هم حق به تمام معنا ظاهر مى شود، هر چند كه باز ظهور حق در آن روز كمتر از ظهور در روز رجعت است. و از ائمه اهل بيت (عليه السلام) نيز روايت شده كه فرموده اند ايام خدا سه روز است ، روز ظهور مهدى (عليه السلام) و روز برگشت، و روز قيامت، و در بعضى از روايات آمده : ايام خدا سه روز است، روز مرگ و روز برگشت و روز قيامت. و اين معنا يعنى اتحاد اين سه روز بر حسب حقيقت، و اختلاف آنها از نظر مراتب ظهور باعث شده كه در تفسير ائمه عليه السلام بعضى آيات گاهى به روز قيامت، و گاهى به روز رجعت، و گاهى به روز ظهور مهدى (عجل الله) تفسير شود، و در سابق هم گذشت كه گفتيم چنين روزى فى نفسه ممكن است، بلكه واقع هم هست، و منكر آن هيچ دليلى بر نفى آن ندارد.

 

 

[In reply to سلطان نصیر]

خواننده گرامی نظرات علامه بزرگوار طباطبایی را در تفسیر المیزان در مورد نشئه ظهور ملاحظه نمایید. سخنان ایشان با آنچه که از کلیپ تقطیع شده علامه حیدری استنباط می شود و ایشان نقل می نمایند اندکی تفاوت دارد. 

ظهور در زمین مادی ما رخ می دهد منتهی در شرایط رجعت 

و این به نظر ما و اساتیدمان آن هنگامی است که عوالم لطیف تر و دخانی و یا اثیری مرئی شود و مرز عوالم باز شود. و زمین مادی ما در آن هنگام به گونه ای دیگر برای ما ساکنینش خواهد بود. وگرنه حضرت در کنار کعبه در شهر مکه ندای الا یا اهل العالم انا بقیه الله سر خواهند داد و ۳۱۳ تن از یارانش با حضرتش در کنار کعبه بیعت خواهند نمود. 

 

پایان...

 

@soltannasir

🌎

 

{تفسیر علامه طباطبایی بر آیه ۲۱۰ سوره مبارکه بقره ۴}

 

ادامه...👇

 

 به دنيا برگردد، در حقيقت دوباره به حالت قوه وبرگشته است، و اينكه چيزى كه فعليت يافته برگردد و بالقوه شود امرى است محال، مگر اينكه مخبرى صادق كه يا خود خداست و يا خليفه اى از خلفاى او، از چنين برگشتى خبر دهند، همچنانكه در داستان هاى موسى، و عيسى، و ابراهيم (عليهم السلام) و داستان هائى از ديگران چنين خبرهائى آمده، ولى نه از خدا، و نه از يكى از خلفاى او خبر معتبرى نيامده كه دلالت بر رجعت داشته باشد، و رواياتى كه قائلين به رجعت به آن تمسك مى كنند تمام نيست، آنگاه شروع كرده اند به تضعيف روايات، و يكى يكى را رد كرده اند، نه صحيحى باقى گذاشتند و نه سقيمى.

 

مساله رجعت ورد بر منكرين آن 

 

خوب توجه كن كه اين بيچاره نفهميده كه اگر دليلش درست باشد، و راستى دليل عقلى باشد صدر دليلش ذيل آن راباطل مى كند، چون اگر چيزى محال ذاتى شد، ديگر استثنا بر نمى دارد، كه با خبر دادن مخبر صادق از محال بودن برگشته ، و ممكن شود، بلكه مخبر هر كه باشد وقتى از وقوع امرى محال خبر مى دهد، بايد فورا صادق بودنش را تخطئه كرد، و به فرضى كه نتوانيم در صادق بودنش شك كنيم ، ناگزير بايد خبرش را تاءويل كنيم ، و معنائى به آن بدهيم، كه ممكن باشد، مثل اينكه اگر خبر داد كه عدد يك نصف عدد دو نيست ، و يا خبر داد كه تمامى خبرهاى صادق در عين صادق بودن كاذب است، كه گفتيم اگر بتوانيم در راست گوئى اين مخبر تشكيك مى كنيم، و اگر نتوانستيم ناگزير كلامش را توجيه مى كنيم، بطوريكه از محال بودن در آيد.

 

و اما اينكه گفت: چيزى كه از قوه به فعليت در آمده، ديگر محال است بالقوه شود، مطلبى است صحيح، و ليكن قبول نداريم كه مسئله مورد بحث ما از اين باب باشد، براى اينكه مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است ، مورد فرض او كسى است كه عمر طبيعى خود را كرده، و به مرگ طبيعى از دنيا رفته باشد، كه برگشتن او به دنيا مستلزم آن امر محال است، و اما مرگ اخترامى كه عاملى غير طبيعى از قبيل قتل و يا مرض باعث آن شود برگشتن انسان بعد از چنين مرگى به دنيا مستلزم هيچ محذور و اشكالى نيست، چون ممكن است انسان بعد از آنكه به مرگ غير طبيعى از دنيا رفته در زمانى ديگر مستعد كمالى شود، كه در زمانى غير از زمان زندگيش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن كمال را بدست آورد. و يا ممكن است اصل استعدادش مشروط باشد به اينكه مقدارى در برزخ زندگى كرده باشد، چنين كسى بعد از مردن و ديدن برزخ داراى آن مى شود، و دوباره به دنيا بر مى گردد، كه آن كمال را به دست آورد، كه در هر يك از اين دو فرض مساءله رجعت و برگشتن به دنيا جايز است ، و مستلزم محذور محال نيست ، اين گفتارى خلاصه و فشرده بود، درباره مساءله رجعت، و تمام حرف هاى آن موكول است به مقامى ديگر.

 

روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام نسبت به اصل رجعت متواتر است و اما اينكه در يك يك روايات مناقشه كرده، و آنها را ضعيف شمرده، در پاسخش مى گوئيم: هر چند هر يك از روايت ها روايت واحد است، و ليكن روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام) نسبت به اصل رجعت متواتر است، به حدى كه مخالفين مسئله رجعت از همان صدر اول اين مسئله را از مسلمات و مختصات شيعه دانسته اند، و تواتر با مناقشه و خدشه در تك تك احاديث باطل نمى شود، علاوه بر اينكه تعدادى از آيات قرآنى و روايات كه در باب رجعت وارد شده دلالتش تام و قابل اعتماد است، كه ان شاء اللّه به زودى در موردى مناسب متعرض آنها مى شويم، مانند آيه : (و يوم نحشر من كل امة فوجا ممن يكذب باياتنا) و آيات ديگر.

 

علاوه بر اينكه آيات ديگرى از قرآن دلالت اجمالى بر وقوع رجعت دارد مانند آيه: (ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لماياتكم مثل الذين خلوا من قبلكم) كه مى فهماند آنچه در امت هاى گذشته رخ داده ، در اين امت نيز رخ خواهد داد، و يكى از آن وقايع مسئله رجعت و زنده شدن مردگانى است كه در زمان ابراهيم و موسى و عيسى و عزير و ارميا و غير ايشان اتفاق افتاده، بايد در اين امت نيز اتفاق بيفتد.

 

همچنانكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هم كلامى دارند كه بطور اجمال مى فهماند آنچه در امت هاى سابق اتفاق افتاده در اين امت نيز اتفاق خواهد افتاد، و آن اين است كه فرمود: به آن خدائى كه جانم به دست اوست، كه شما مسلمانان با هر سنتى كه در امت هاى گذشته جريان داشته روبرو خواهيد شد، و آنچه در آن امت ها جريان يافته مو به مو در اين امت جريان خواهد يافت، بطوريكه نه شما از آن سنت ها منحرف مى شويد، و نه آن سنت ها كه در بنى اسرائيل بود شما را ناديده مى گيرد. از اينهم كه بگذريم اين قضايائى كه ائمه اهل بيت (عليه السلام ) خبر داده اند جزء ملاحم و اخبار غيبى مربوط به آخر الزمان است، و راويانى آنها را آورده اند كه مربوطند به قرن ها قبل از اين و كتبشان از زمان تاءليف تاكنون محفوظ مانده،

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌎

 

 {تفسیر علامه طباطبایی بر آیه ۲۱۰ سوره مبارکه بقره ۱}

 

{ هل ينظرون الا ان ياتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملائكه و قضى الامر و الى اللّه ترجع الامور= (راستى حرف حسابى اينان چيست ) آيا انتظار اين را دارند كه خدا و ملائكه بر ابرها سوار شده نزد آنان بيايند (يعنى عذاب خدا به وسيله ابرهاى ويرانگر بيايد) و تكليفشان يكسره شود؟ با اينكه سرنوشت ها معين شده و بازگشت امور همه به خداى تعالى است .( آیه 210سوره مبارکه بقره ) }

 

 

هل ينظرون الا ان ياتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملائكه

 

كلمه (ظلل) جمع (ظله) است كه به معناى سايبان است، و ظاهر آيه اين است كه كلمه (ملائكه) عطف باشد بركلمه (اللّه) و در اين آيه شريفه التفاتى از خطاب (فان زللتم ) به غيبت (هل ينظرون) به كار رفته، و تازه خطاب را متوجه رسول خدا كرده، تا بفهماند از سخن گفتن با آنان اعراض دارد، چون حال آنان حال كسانى است كه منتظر آمدن عذابى هستند كه ما قضايش را رانده ايم، عذابى كه مطابق پيروى خطوات شيطان باشد كه آنان براى خود اختيار كرده اند، و در بين خود اختلاف و چند دستگى بوجود آوردند.

 

خلاصه منتظرند كه عذاب خدا در ابرهائى سياه بر آنان سايه افكند، و خدا قضاى خود را از مسيرى كه خود آنان احتمالش را هم نمى دهند به كرسى بنشاند، و يا بگو حالشان حال كسى است كه گمان مى كنند خدا اعتنائى به شاءن آنان دارد، و از اينكه هلاك شوند پروا مى كند، (و الى اللّه ترجع الامور) و با اينكه بازگشت همه امور به خدا است، ديگر از حكم و قضاى خدا هيچ مفرى ندارند.

 

پس سياق حكم مى كند به اينكه جمله: (هل ينظرون ...) تهديد و و عيدى باشد كه در آيه قبلى وعده اش را داده ، و فرموده بود: ( فاعلموا ان اللّه عزيز حكيم).

 

خداوند متصف به صفات اجسام نيست و ظواهر برخى آيات بايد به وسيله آيات محكمه قرآنى معنا بشود

 

اين را هم بايد دانست كه از ضروريات كتاب و سنت است كه خداى سبحان متصف به صفت اجسام نيست، و با اوصاف ممكنات اوصافى كه مستلزم حدوث و فقر و حاجت و نقص است متصف نمى گردد، همچنانكه فرموده: (ليس كمثله شى ء) و نيز فرموده : (و اللّه هو الغنى) و نيز فرموده: (اللّه خالق كل شى ء) و آياتى ديگر نظير اينها، آيات محكمى كه متشابهات قرآن به وسيله آن آيات معنا مى شود.

 

پس هر چه از ظاهر آيات قرآن بر خلاف اين آیات محكمه ديده شود صفات و افعالى را به خدا نسبت دهد، كه متضمن حدوث است، بايد به وسيله آيات محكم قرآن معنا شود، و معنائى از آنها گرفت كه با صفات عليا و اسماى حسناى خداى تبارك و تعالى منافات نداشته باشد.

 

حال كه اين قاعده كلى را دانستى، مى گوئيم : در قرآن هر جا نسبت آمدن و يا آوردن به خدا داد، مثلا فرمود: (و جاء ربك و الملك صفا صفا) و يا فرمود: (فاتيهم اللّه من حيث لم يحتسبوا.

 

و يا فرمود: (فاتى اللّه بنيانهم من القواعد) در همه اينها معنائى منظور است كه با ساحت قدس خداى تعالى و تقدس منافات ندارد، مانند احاطه و امثال آن، ولو اينكه بگوئيم از باب مجاز اينگونه تعبيرات شده است و بنابراين پس مراد از آوردن يا آمدن خدا در آيه مورد بحث همان احاطه به مردم براى راندن قضا در حق ايشان است.

 

علاوه بر اينكه ما در مواردى از كلام خداى تعالى مى بينيم كه وقتى مى خواهد نسبتى از نسبتها و يا فعلى از افعال را از استقلال اسباب و وسائط سلب كند، گاهى آن نسبت و يا عمل را به خودش نسبت مى دهد، و گاهى به امر خود نسبت مى دهد، مثلا يك جا مى فرمايد:(اللّه يتوفى الانفس ) و يك جا مى فرمايد: (يتوفيكم ملك الموت ) و جائى ديگر مى فرمايد: (توفته رسلنا).

 

و خلاصه مسئله جان گرفتن را يك بار به خودش آن گاه نسبت مى دهد، و يك بار به ملائكه، آنگاه در باره ملائكه مى فرمايد:(بامره يعلمون) و نيز يك جا مى فرمايد: (ان ربك يقضى بينهم) و نيز مى فرمايد: (فاذا جاء امر اللّه قضى بينهم).

همچنانكه در باره آوردن عذاب در آيات مورد بحث فرموده: (ان ياتيهم اللّه فى ظلل من الغمام ...).

و در جائى ديگر فرموده : (هل ينظرون الا ان تاتيهم الملائكه او ياتى امر ربك).

و اين خود باعث مى شود كه ما هر جا كه امورى به خدا نسبت داده شده كه با كبريائى خدا سازگار نيست بتوانيم كلمه (امر) را تقدير گرفته، بگوئيم: منظور امر خدا است، نه خود خدا، مانند عبارت (جاء ربك)، و عبارت (و ياتيهم اللّه)، و بگوئيم منظور (جاء امر ربك) و (ياتيهم امر اللّه) است.

 

توجيهى لطيف تر و دقيق تر از ظواهرى كه افعال حدوثى را به خداوند نسبت مى دهد

 

اين است آن توجيهى كه بحث ساده پيرامون اينگونه نسبت ها دست مى دهد، و همه مفسرين نيز آن را پذيرفته اند ولى تدبر در كلام خداى تعالى معنائى لطيف تر از اين دست مى دهد.

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌎

تصویر مبارزه هرکول با شیر نیمیان 

 

{اسطوره این صورت فلکی زیبا  (اسد) و درخشان به خوان اول هرکول، قهرمان افسانه ای یونان، مرتبط می شود. هرکول در این مأموریت موظف بود شیری که در روستای نمیا موجب آزار و اذیت اهالی شده بود را از بین ببرد. جانور درنده عملاً شکست ناپذیر بود و پوست او سخت تر از فولاد مینمود. این شیر از اولاد تیفون، بزرگترین هیولای جهان بود. بنابر برخی داستان ها او توسط تیفون یا سگ اُرتس یا حتی توسط خدای ماه سلن زخم ناپذیر شده بود. غاری که شیر خوفناک و وحشی در آن می زیست و دو راه خروجی داشت و جانور درنده به راحتی میتوانست خود را از یکی از دو دهلیز نجات دهد. اما هرکول که پهلوان دانایی نیز بود برای انجام مأموریتش ابتدا یکی از راه های خروجی را بست و بر سر راه خروجی دیگر به کمین شیر خطرناک و ترسناک نشست و دو ماه طول کشید تا او را پیدا کرد. هرکول با کمان خود نیزه هایی به سوی حیوان پرتاب کرد، ولی نیزه ها به پوست سخت جانور کارگر نیفتاد و کمانه کرد. او بالاخره موفق شد حیوان درنده را با دستان خود خفه کند. } (کتاب اساطیر یونانی و صور فلکی صفحات 34 و 35)

 

@soltannasir

تصویر اژدر شیر در میان رودان 

 

{ Lion _dragon

اژدر _شیر

 

اژدر شیر (یا شیر _اژدها) با پاهای جلویی مشابه شیر و پاهای عقبی مشابه پرنده و نیز دُم و بال، از دوره اکدی تا نو_ بابلی نشان داده میشود . من جمله در نقش برجسته دیوار معبد نینورته واقع پر کلهو (نیمرود امروزی) . از آنجا که این مخلوق اغلب بوضوح مذکر نشان داده شده تطبیقهای پیشنهادی با لَمشتو Lamstu  و تیامت Tiamat را میتوان کمتر به حساب آورد احتمال دارد که این هیولا ، اسکو  Asakku  (اسگ Asag) یا انزو Anzo (ایمدوگود  Imdugud) بوده باشد. پیشنهاد جدید ،این مخلوق را ناعیروی (Nairu اومو Umu) غرّان (چهار پای آب و هوا) و حیوان خدا ایشکور Iskur به دلیل دهان بسیار باز‌ وی فرض میکند . اژدر شیر شاخداری با دم عقرب با اندک تفاوتی در هنر نو _آشوری یافت میشود بر روی نقوش برجسته سنگی احتمالا متعلق به سناخریب واقع در مالتای ، سه خدای مختلف روی چنین چهارپایی ایستاده اند که احتمالا آشور Assur ,سین Sin (نانا_سوئنNanna _Suen ) و اَدَد Adad (ایشکور) می باشند. }(کتاب فرهنگنامه خدایان دیوان و نمادهای بین النهرین صفحات ۲۰۰ و ۲۰۱)

 

@soltannasir

تصویری از شیردال در میان رودان 

 

ادامه..👇

 

{اغلب منقار به منظور نشان دادن زبان خمیده از هم باز می باشد ظاهرا این موجود که در خاور نزدیک در میان سایر چهارپایانِ خدایان و در غرب در آثار مربوط به مراسم ترحیم نشان داده شده دارای مفهمومی مذهبی بوده است وی احتمالا محافظی سحرآمیز بوده که البته روابط و اعمال ارزشمندش بر ما معلوم نیست. }(کتاب فرهنگنامه خدایان و دیوان و نمادهای بین النهرین ۱۶۶ و ۱۶۸)

 

@soltannasir

تصویری از شیردال در تخت جمشید

 {griffin

شیر دال

 

شیر دال(از گریفون gryphon یونانی) نامی است که در اروپای قرون وسطی و نیز مطالعات هنری نوین بر روی حیوان ترکیبی و افسانه ای گذارده شده که نوعا بدن (بالدار یا بدون بال) و پاهای عقبی و دمی به شکل شیر داشته در حالی که سر و پاهای جلویی وی به شکل یک پرنده معمولا عقاب می باشد . احتمالا شیر دال که اصل آن در هزاره دوم قبل از میلاد در سوریه بوده تا قرن چهاردهم قبل از میلاد در سراسر خاور نزدیک ، شامل بین النهرین و همچنین یونان شناخته شده بوده است شیر دال اغلب همزاد مجسمه ابوالهول است شیردال گاهی در هنر آشوری همراه با شیر دال _دیو  به تصویر کشیده میشود.

چهارپای مذکور به شکل خوابیده یا نشسته بر کفلهایش نشان داده میشود در نسخه خاور نزدیک سر آن کاکل دارد در حالی که نسخه یونانی یک ردیف حلقه پیچ در پیچ را نشان میدهد که به شکل یال درآمده است .در غالب موارد این موجود در هر دو نسخه خاور نزدیکی و یونانی گوشهای دراز خرمانند دارد که احتمالا از شبیه سازی با اژدر شیر گرفته شده است . }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

تصویری از پیکره موجودی با بدن شیر و سر انسان‌گونه 

 

{Lion_ humanoid

شیر انسان نما

در هنر "کاسی" نو_ آشوری و سلوکی ندرتا یک رب النوع فرعی (با کلاه شاخدار Cap horned) پیدا میکنیم که از کمر به بالا انسان بوده ولی دو پای آن و قسمت پشتش که شامل دم مجعد پیچیده ای است متعلق به شیر میباشد. این نوع پیکره ها گاهی همراه با پیکره های ورزا _انسان bull_man هستند و این مخلوق احتمالا به همین نحو به شَمش sams (اوتو Utu) مربوط میشود . در هر حال چنین به نظر میرسد که او ابتکاری جدید از ورزا_انسان و کژدم _انسان (Scorpion_ man) باشد . او یک پیکر محافظ بوده است گویا نام اکدیش ،اوریدیموUridimmu  بوده که میتوان آنرا "شیر دیوانه" (تحت الفظی "سگ دیوانه") ترجمه کرد. }(کتاب فرهنگنامه خدایان دیوان و نمادهای بین النهرین صفحات ۲۰۱ و ۲۰۲ ) 

 

@soltannasir 

🦁

تصویر احتمالی ایزد نرگال ایزد جهان زیرین همسر ارشکیگل ملکه جهان زیرین (خواهر ایشتار) که چون‌ایزد است نامیرا می باشد. 

 

ادامه...👇

 

{اغلب مردی را بصورت وارونه از یک پایش نگه داشته و با "خدای دارای‌شمشیر هلالی" که احتمالا خدای جهان زیرین یعنی نرگل Nergal است در ارتباط میباشد به این جهت چنین عنوان شده که در آن دوران وی نشانگر وزیر نرگل و نیز حامل بیماری dlsease  بوده است. } (کتاب فرهنگنامه خدایان دیوان و نمادهای بین النهرین صفحه ۱۹۸)

 

@soltannasir 

🦁

تصویر شیر دیو که بر روی پاهایش می ایستد.

 

{Lion _demon

شیر_دیو 

 

پیکر پیوندی با بدن انسان سر شیر گوشهای دراز و پنجه های پرنده از دوره بابلی کهن (و نیز همراه با شباهت های‌بیشتر از دوره اکدی) تا زمان استیلای ایران بر منطقه وجود داشته که از آن پس نیز به هنر هخامنشیان و سپس‌سلوکیان منتقل گشته است در اغلب مواقع (و همواره در هزاره اول قبل از میلاد) دیو یک دستش را که با آن خنجری را نگه داشته بالا می برد و در دست پائینی یک چماق دارد و بطور کلی بالاتنه اش‌ برهنه است. معمولا دامن کوتاهی به پا دارد ولی مواقعی که کاملا برهنه است دارای دم مجعدی میباشد .

این نوع دیو دست کم برای دوره های نو_ آشوری و نو_ بابلی به طور حتم میتواند به عنوان اوگالو ugallu "مخلوق بزرگ آب و هوا" که دیوی نیکوکار و محافظ‌ در مقابل دیوهای شیطانی و امراض بوده شناخته شود او در نقوش برجسته کاج آشور ترسیم شده بود و پیکره های figurines سفالینش مابین اموال خانه ها یا به جهت شعائر جادویی محافظتی در پی ساختمانها خاک شده بودند او اغلب همراه با پیکره خدای کوبنده smitins god مشاهده میشود با وجود این بر روی مهرهای بابلی کهن ، }

 

 ادامه...👇

@soltannasir 

🦁

تصویری از دو گروه از شیران در میان‌رودان. در راست شیری ایستاده و بالدار را ملاحظه می نمایید. و در چپ شیری مشابه اما افقی را ملاحظه می نمایید. 

{شیرهای سنگی یادبود پادشاه آشوری، یعنی آشور نصیر پال دوم( دوره حکومت 883_ 859 پیش از میلاد) به یک بعد از شخصیت ایشتر تقدیم شده و در دوازه معبدش واقع در کلهو kalhu (نیمرود امروزی) قرار داده شد و کسی که در حال ایستاده  بر روی شیر روی تخته سنگ های سنگی مالتای در قرن هفتم قبل از میلاد نشان داده میشود احتمالا خود ایشتر است. بر روی همان نقوش برجسته ,مولیسو Mulissu (نین لیل Ninlil) روی یک شیر،بر تخت سلطنت نشانده میشود. به نظر میرسد که این شیر دست کم در دوره آشوری با الهه دمکینه Damkina  (دم گلنونه Damgalnuna) نیز در ارتباط‌بوده است. بر روی یک مهر کاپادوکی (از مستعمرات تجاری آشور کهن در آناتولی) شیر یا رب النوع مذکری که نشان سه شاخه fork در دست دارد، همراه است. در مجموع در دوره نو _آشوری ، شیر واقعی نوعی محافظ‌جادویی محسوب میشد که به آن اورگولو Urgulu میگفتند. دیو Demon اهریمن صفتی که در دستشویی ها می پلکد به شکل یک شیر مجسم میشد . }

 

ادامه...👇

 

 

@soltannasor 

🦁

تصویری از شیر سنگی در میان رودان (احتمالا شیر معبد انکی) 

 

{دو شیر سنگی عظیم الجثه از ورودی معبد انکیEnki یعنی اِ _اَبزو E_abzu واقع در اریدو Eridu محافظت میکردند. یکی از آنها در حال حاضر در موزه عراق در بغداد بوده ، درحالیکه از دیگری فقط تکه هایی بدست آمده است.

در شعر "اینانا و انکی" انکی دخترش اینانا را در مهمانی آبجوخوران در "مقابل شیرها" سرگرم میکند. در دوره نو _آشوری پیاله های سفالی با پایه هایی که به شکل سرشیر (یا قوچ) بوده اند , جام های عیش و نوش به شمار میرفتند.

شیری ایستاده قرار گرفته بر یک تیرک ، بر روی ستون های سومری و نقوش مهرهای دوره سلسله سوم اور Ur ,تصویر شده است. از آنجا که تمامی عناصر مورد نظر از شهر گیر سو girsu می آمده شیر_ تیرک به عنوان مظهر خدا نین گیرسو Ningirsu در نظر گرفته شده است.

شیر در دوره اکدی به عنوان نشان خاص الهه ای شناخته میشود که عمدتا رب النوعی کاملا مسلح، احتمالا ایشتر Istar (اینانا) در لباس مبدل خود به عنوان الهه جنگاوری، بوده است. }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir 

🦁

تصویر نگاره ای از شیر در میان رودان،

 

{ Lion

شیر  

آخرین شیر موجود در بین النهرین در قرن بیستم میلادی کشته شد گرچه تاریخ دقیق این موضوع قابل بحث است. تا اواخر هزاره سوم پیش از میلاد شیرها در سراسر منطقه رواج داشته اند. از آن پس در شمال بین النهرین ذکری از آنها به میان نیامده، با وجود این در قسمت میانی فرات و آشور ، آفت شکار شیر که توسط پادشاهان آشوری ترویج میشد ، همچنان برجای مانده و ضرورتی اصلی به شمار میرفت. در حماسه بابلی گیلگمش gilgames , خدایان این مورد را بررسی‌میکنند که آیا هجوم شیرها تنبیه مناسبتری برای بشر نبوده است تا نزول سیل بزرگflood؟

در ادبیات شیر استعاره ای شایسته برای پادشاهان دوستدار جنگ و رب النوع های تند خو نینورتهNinurta یا اینانا Inana میباشد. "مثلی معروف به این قرار بوده کسی که دم شیر را بگیرد در رودخانه غرق خواهد شد; کسی که دم روباه را بگیرد نجات خواهد یافت."

تا جایی که به سومری ها مربوط میشود ،شیر به عنوان خانواده سگ سانان از گروه سگ ها dogs و گرگ ها بوده نه در خانواده گربه سانان. }

 

ادامه...👇

@soltannasir 

🦁

 

 {عاشورا در وادی این موجودات 12}

 

              { عالم الاسد 6}

 

نکته 8: دقت نمایید که ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام میزان و ملاک تشخیص دو جبهه حق از باطل است. و در تمامی عوالم این میزان ساری و جاری است. همچنین صحنه نبرد آخرالزمان تنها منحصر در ما آدمیان نمی باشد و تمامی سه جهان و پنج ملک و نُه عالم در این نبرد نهایی درگیر خواهند شد. 

 

نکته 9: واعظ سبزواری در کتاب حیوان صفحه 278_279 می گوید: 👈 { پلنگ هر که را ببیند به او حمله می کند و او را می درد حتی اگر سید فاطمی باشد، لیکن شیر این حالت را ندارد و سادات علوی را نمی خورد. } باید از خود پرسید چرا نمی درد ? کدام شیر ? آیا همه شیران ? یا شیرانی که در سرزمین های اسلامی از فلسطین تا هند وجود داشته اند یعنی در مکان دروازه های ورود عالم الاسد، سادات را نمی دریدند?! اگر اینگونه باشد پاسخش را باید در ماورا و اصلان و خاندانش جستجو نماییم. و اینکه این شیران چون مادی میشدند سادات را نمی دریدند. البته بخشی از شیران مادی عالم ما نیز به تبع شیران اصلانی از دریدن سادات مطمئنا خود داری می نمایند. زیرا تحت تصرف و تسلط اصلانیان هستند. اما بعید است که تمامی نوع شیر بر روی زمین مادی ما تحت تسلط شیران اصلانی باشند و از خوردن سادات علوی و فاطمی و محبین امیرالمومنین علی علیه السلام در شرایط عادی _غیر اعجاز و تصرف و دعا_ ابا نمایند !

هر چند که ظاهرا مسئله دریده نشدن  سادات توسط شیر در گذشته آنقدر معروف بوده که به عنوان یک امر قطعی در کتب نقل شده است. 

 

نکته 10: اینکه شیران آراو و آرامو و آرسیا دقیقا چه شیرانی هستند نمی دانیم. اما در الواح اساطیری و نگاره های هنری میان رودان ما چندین گروه از شیران را ملاحظه می نماییم که در ادامه تصاویر و توضیحاتی در باب این شیران را ملاحظه خواهید نمود. گروهی از این شیران بدنی شیرمانند و سری انسان گونه دارند. گروهی دیگر شیرعقاب ها هستند که بدن شیر و سری عقاب گونه دارند.گروهی دیگر شیر هستند اما هیکلشان عمودی است. یعنی بر پای می ایستند. گروهی دیگر شیراژدها هستند و گروهی شیرماهی و انواع گوناگونی از این موجودات عجیب و غریب در هنر میان رودان به چشم می خورد.

اصلان و خاندانش شبیه شیرهای معمولی هستند با جثه ای بزرگتر و بال ندارند و جزو موجودات ترکیبی نیز نمی باشند.  

مسئله دیگری که باید بدان توجه داشت. اینکه دروازه های عالم چهار دسته شیران آراو و آرامو و آرسیا و شیردال ها کجاست ? بعید است که در نقاط نام برده شده در رساله اسدنامه باشد و احتمالا باید در نقاط دیگری از خاک جهان باشد.

 

ادامه دارد...

 

@soltannasir

🌞🦁

تصویر صورت فلکی بزرگ دُب اکبر که با رنگ صورتی می توانید آن را تشخیص دهید. در پایین تصویر صورت فلکی اسد Leo قرار دارد که با رنگ زرد مشخص شده است. در بین دست و  پای دُب اکبر و صورت فلکی اسد گروهی دیگر از ستارگان قرار دارند که با رنگ نارنجی مشخص شده است. که این ستارگان، ستارگان صورت فلکی شیر کوچک می باشند. بر طبق نقل عبدالرحمن صوفی در کتاب صور الکواکب اعراب کواکب موجود در دست و پاهای دُب اکبر را آهوانی می دانستند که چون شیر دم بر زمین زند می گریزند. و بر طبق نظر دکتر گری مکلر کواکب صورت فلکی شیر کوچک نزد اعراب آهوان هستند.   

شاید بتوان بین دو نظر بگونه ای جمع کرد. و کلیه کواکب این منطقه را گله ای از آهوان و بر طبق نویسنده رساله اسدنامه گورخرانی دانست که از مقابل شیری می گریزند.

 

@soltannasir

تصویر صورت فلکی اسد Leo  و صورت فلکی شیر کوچک Leo minor که بر بالای صورت فلکی اسد و زیر پای دُب اکبر قرار دارد. صورت فلکی شیر کوچک صورتی متاخر است. بر طبق نقل گری مکلر در کتاب صورت های فلکی کواکب صورت فلکی شیر کوچک در نزد اعراب آهوان می باشند. 
@soltannasir

تصویر صورت فلکی دُب اکبر که اعراب آن را به صورت بنات النعش می شناختند. (کواکب هفت گانه بنات النعش در تصویر با رنگ قرمز مشخص شده است) و کواکب پایین بر دست و پاهای خرس بزرگ را آهوانی می دانستند که چون شیر (صورت فلکی) اسد دم بر زمین زند فرار می نمایند. 

 

@soltannasir

 

  {عاشورا در وادی این موجودات10 }

 

              { عالم الاسد 4}

 

ادامه...👇

 

اعراب کواکب پر نور دُب اکبر را بنات النعش می شناختند. و اینگونه که از نقل عبدالرحمان صوفی بر می آید؛ آنان کواکب پای و دست چپ دب اکبر را آهوان می دانسته اند. علی ای حال اگر ما بنات النعش را از صورت فلکی دُب اکبر جدا نماییم. فضای بین بنات النعش و صورت فلکی اسد فضای نسبتاًّ بزرگی می شود که بخشی از این ستارگان که در این فضا قرار دارند در نظر نویسنده رساله اسد نامه گورخرانی است که در آیه 50 سوره مدثر بدان اشاره شده است که از مقابل شیری فرار کرده اند. اعراب شبه جزیره این کواکب را آهوانی می دانسته اند که چون شیر دنبال (دُم) بر زمین زند آنان فرار می نمایند. 

 

نکته1 از 5: در این رساله آنچه که بسیار خودنمایی می نماید ارتباط دانش نجوم با ارتباط گرفتن با عالم الاسد است. من باب مثال در بخشی از آن آمده چون ماه وارد منزل ... در برج اسد شود. آیه 32 سوره مدثر {كَلَّا وَالْقَمَرِ ﴿۳۲﴾=نه چنين است [كه مى ‏پندارند] سوگند به ماه (۳۲)} در شب با توجه به ماه به تعداد ... تکرار شود. 

اینجا نکته مهمی وجود دارد که باید بدان بپردازم. هر فردی که در جهان اسلام با آثار صوفیان و عرفای مسلمان نظیر فتوحات مکیه ابن عربی و آثار صدرالدین قونیوی و شرح فصوص جندی و آثار شیخ سعدالدین حمویه نظیر المصباح فی التصوف و سکینه الصالحین و محبوب المحبین و سجنجل الارواح و بعضی رسائل شاه نعمت الله ولی و آثار صائن الدین ابن ترکه اصفهانی و....و آثار علوم غریبه کاران مسلمان که بعضی از آنان از علمای بزرگ شیعه بودند. نظیر کتاب جذوات و مواقیت میرداماد و رسائل محمود دهدار و ... آشنایی داشته باشد می داند که معرفت حروفی و تاویلات و اشارات حروفی اعم از معادل ابجدی بعضی کلمات و برابری اش با اعداد مقدس دیگر تا شکل شناسی حروفی و یا استخراج از زبر بینات بعضی کلمات مقدس نظیر استخراج کلمه ایمان از بینه نام علی و اسلام از بینه نام محمد و بعضی اشارات مجهول حروفی که بیشتر در آثار شیخ المشایخ سعدالدین حمویه ملاحظه می نماییم. همه و همه در مجموع یک آگاهی جمعی در باب علم حروف را در اذهان مسلمانان نسبت به تاویلات و تفسیرات غریب حروفی بوجود آورده است. به طوریکه تفسیر و تاویلات حروفی آیات قرآن و استخراج معارف غریب عرفانی از آن و یا از کلمات مقدس برای مطالعه کننده آثار عرفای اسلامی امر غریبی نمی باشد. البته باید گفت در بعضی موارد این تفسیرات و تاویلات بسیار جذاب و محیر العقول است اما در بعضی موارد تاویلات و اشاراتی کم معنی و کم مایه نیز از بعضی نویسندگان صوفیه در این باب دیده شده است که گویی با زحمت فراوان سعی نموده تا از کلمه ای استخراج معارف بنماید. این آگاهی جمعی علم الحروفی و علم الاعدادی به گونه است که افراد مبتدی علوم غریبه کار و حتی بعضی دراویش در عصر ما که شاید دانش زیادی نه در علم عرفان نظری و نه در علوم غریبه دارند. با دیدن یک کلمه ابتدا سعی در محاسبه عدد کلمه به حساب جُمل می نمایند و سپس سعی می کنند عدد را از منظر علم اعداد با دانش _اندک_ خویش تجزیه و تحلیل نمایند و معادل مقدسش را بیابند. علی ای حال سخن فقیر این است که نتیجه این همه تلاش صوفیان و علوم غریبه کاران مسلمان را شما در بطن جامعه عرفان پژوه و علاقه مند به علوم غریبه اعم از معمم و یا مکلا ملاحظه می نمایید. دقیقا شما در جبهه مقابل دشمنان ما در مکتب قبالا نیز شما چنین تاویلات و باریک بینی های حروفی و عددی از آیات تورات و زبور و سایر کتب مقدس را ملاحظه می نمایید. بر طبق کتاب زوهر خداوند جهان را بر اساس 22 حرف عبری آفریده است. به نظر فقیر اینگونه باریک بینی ها ناشی از تاثیر گرفتن از مکتب تصوف اندلس بوده است. اما در سیستم های علم الحروف و گفیر (جفر یهود) نیز، یهودیان و انجمن های مخفی غربی بسیار پیشرفت نموده اند. بخش زیادی از رسائل و کتب خطی مسلمانان نیز در اختیارشان است. آنان چه در سیستم های علم الحروف خویش و چه در سیستم  های علم الحروف ما مسلمانان نرم افزارهای قدرتمند ساخته اند و در کُد گشایی بسیار پیشرفت نموده اند. و جدا تلاششان جای تحسین دارد. اما با اینهمه اگر بخواهم منصفانه در حد اطلاعات خویش از دو جبهه قضاوت نمایم علمای جهان اسلام در علم الحروف و جفر و تکسیرات حداقل یک سر و گردن بلکه بیشتر از آن از جهودان و غربی ها جلوتر هستند. منتهی تعداد چنین علمایی در جهان اسلام اندک است و طبیعتا عدم آموزش علم الهی و اینکه هر کسی خود باید بدانجا برسد تا از لدنش بجوشد. باعث شده است که کیفیت این داشتگی جهان اسلام و علمای مسلمان در تقابلات خیلی موثر نباشد و البته جبهه سفید تا از عالم الهی دستور ندهند معمولا دخالت نمی نمایند. 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌞🦁🌛🌜🌝

 

  {عاشورا در وادی این موجودات9 }

 

              { عالم الاسد 3}

 

ادامه...👇

 

نکته 4: عده ای اعراب که بعضاً از دشمنان حضرتش بودند. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را قتال العرب نامیدند. و این بدلیل این بود که بسیاری از اعراب اعم از کفار و مشرکین و جهودان عرب زبان شبه جزیره در جنگ های عمدتا تحمیلی و غزوات رسول خدا صلّ اللّه و آله وسلّم توسط حضرتش به درک واصل شدند. طبیعی است که آنچه در سیره ها و تواریخ صحیحه آمده اکثر قریب به اتفاق این جنگ ها رویکرد دفاعی داشته و در دوران خلافت حضرتش نیز پیش از شروع جنگ ها ابتدا نصیحت صورت میگرفته است و دشمنان را دعوت به بازگشت از راهی که در پیش گرفته اند می نمودند و سپس پس از اتمام حجت و شروع جنگ توسط دشمنان جنگ ها آغاز میشده است. اما علی ای حال یکی دیگر از القاب حضرت امیرالمومنین علیه السلام اسدالله است. و شیر با برج اسد و با کوکب شمس ارتباط دارد. و برج اسد در تنجیم بیت شمس است. و حضرت امیر علیه السلام شمس الله نیز می باشند. کوکب مهم صورت فلکی اسد قلب الاسد قتاله هست. که بر شجاعت و جنگجویی و پیروزی در جنگ تاثیر بسزایی دارد. و این صفت در حد کمال در حضرت امیر وجود داشته است.

 

نکته 5: به توضیحات صورت فلکی شیر کوچک از کتاب صورتهای فلکی دکتر گری مکلر صفحه 136 توجه فرمایید : 👇

 

{صورت فلکی شیر کوچک(Lmi ) اسد اصغر 

زمان رسیدن به نصف النهار : 21 فروردین 

مساحت: 232 درجهٔ مربع 

 

این یکی از چند صورت فلکی قرن های اخیر (حدود سال 1687 م) می باشد که برای پر کردن بخشی از آسمان شمالی که در یونانی به اسم «بی شکل ها» به مفهوم «شکل نگرفته» یا «بدون شکل» معروف بوده، به وجود آمده است. تصور می شود که این ستاره ها نزد 👈 اعراب باستانی، نشان دهندهٔ 👈 غزال بوده است. این ستارگان در روایات قومی مردم چین گاهی با ستارگان صورت اصلی اسد نزدیک می شدند تا با هم یک صورت عظیم اژدها مانند را بسازند و در پاره ای دیگر از نقش و نگارهای کهن، به صورت ارابه در نظر گرفته شده است. ستاره های کم فروغ شیر کوچک در بین دو صورت فلکی مشخص: اسد در جنوب و دب اکبر در شمال واقع شده است. در مجموع ستارگان این صورت فلکی، تنها یک ستاره، آن هم بتا (B) دارای حروف یونانی می باشد. }

 

همچنین به فقرات زیر از کتاب صور الکواکب عبدالرحمن صوفی فصل مربوط به کواکب دُب اکبر _که بالای صورت فلکی اسد است_ توجه نمایید: 👇

 

{ کواکب دُب اکبر بیست و هفت است از نقش صورت و هشت خارج از صورت بر موجب قول بطلمیوس. ....و عرب آن چهار کوکب روشن را که بر شکل مربعی مستطیلند و این سه کوکب دنبال را بنات نعش خوانند از آن جمله چهار را که بر مربعند و آن شانزدهم و هفدهم و هژدهم و نوزدهم است، نعش خوانند و چهار نعش را بعضی سریر نبات نعش نیز خوانند سه کوکب دنبال را بنات و از بنات آن کوکب را که بر طرف دنبال است قاید خوانند و آن را که بر میانهٔ دنبال است عناق و آن را که بر بن و دنبال است جون. و بالای عناق کوکبی خُرد است ملاصق او که عرب آن را سهی خوانند و به بعضی لغت ها سُنا و صیدق و بُعیش نیز خوانند و بطلمیوس او را یاد نکرده است و اوست آن کوکب که نور چشم به او امتحان کنند. و در مثل گویند «اُریه السهی و یُرینی القمر» یعنی من سُها به او می نمایم و او قمر به من می نماید و آن شش کوکب را که بر سه قدمند و بر هر قدمی دو، و جمله از یک قدرند و آن دوازدهم و سیزدهم است که بر دست چپند و بیستم و بیست و یکم که بر پای چپند و بیست و سیم و بیست و چهارم که بر پای راستند قفزات طبا یعنی جستن آهو، هر دو از آن یک قفزه است که به نشان دو زنگلهٔ آهو ماند که در موضع جستن پدید آید. قفزهٔ اول که بر پای راست است که در پیش صرفه و ضفیره است و صرفه آن ستارهٔ روشنی است که بر دنبال اسد است و ضفیره آن ستارگان به هم در شده ای که بالای صرفه اند و عرب آن را هُلبه خوانند و میان هلبه و قفزهٔ اول هم چندان بعد است که میان دو قفزه. 

عرب گویند: 👈شیر (صورت فلکی اسد) دنبال بر زمین زد، 👈آهوان برمیدند و بجستند و بعضی قفزات را ثعیلبات یعنی روباهگان و قراین یعنی دو دو قرین خوانند. و آن هفت کوکب را که بر گردن و سینه و دو رکبهٔ صورتند. }

 

همانگونه که ملاحظه می نمایید  دکتر گری مکلر نویسنده کتاب صورت های فلکی کواکبی را که امروزه شیر کوچک می شناسیم را بر طبق نجوم اعراب آهوان می داند که احتمالا منبع ایشان همین کتاب صور الکواکب بوده است. (در این امر اطمینان ندارم اما محتمل است) اما عبدالرحمن صوفی شش کوکبی را که بر دست چپ و پای چپ و پای راست دُب اکبر قرار دارد را آهوان می داند. فقیر نمی دانم آیا دکتر گری مکلر از همین کتاب صور الکواکب به عنوان منبع استفاده نموده و در فهم مطلبش اشتباه نموده یا اینکه از کتاب دیگری استفاده نموده است ?! اما آنچه که مسلم است اعراب دُب اکبر را نمی شناخته اند. 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌞🦁

 

  {عاشورا در وادی این موجودات8}

 

              { عالم الاسد 2}

 

ادامه...👇

 

{اما در رساله خطی اسدنامه دودمان جلالیان از عالمی تحت نام عالم الاسد یاد شده است. در این عالم شیرانی زندگی می نمایند که سابقا مهردین بوده اند. این شیران به مانند جنیان خلقتشان از آتش است و میرا هستند. (مانند ایزدان نامیرا و از اثیر نیستند) جثه این شیران تقریبا اندکی بیش از یک و نیم برابر شیران مادی است. یعنی اگر طول یک شیر نر آفریقایی را با احتساب دُمش 2 متر و 70 سانتی متر بدانیم. طول این شیران با احتساب دُمشان بین چهار  الی پنج متر می شود. و قدشان نیز بیش از دو متر است. 

رهبر این شیران در دوران کهن یعنی در عصر اسطوره ای تاریخ بشر نیمیان بوده است. (احتمالا همان شیر نیمیا که در اساطیر توسط هرکول رب النوع صورت فلکی جاثی در یونان کشته شد). پس از نیمیان رهبر این شیران اصلان شد. اصلان بر آیین مهری بود. و در صدر اسلام توسط حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام مسلمان و شیعه حضرت شد. عالم این شیران یکی از دروازه هایش در دشت ارژن فارس و دیگری در شیران بیشه لرستان و دروازه دیگری در روم و دروازه دیگری در هند دارد و دروازه پنجمش که اصلی است نامشخص ? بر طبق این رساله خطی در آخرالزمان این شیران با چهار دسته از شیران اهریمنی دیگر به نام شیران آراو و آرامو و آرسیا و شیردال ها (شیرعقابها) که ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام را نپذیرفتند خواهند جنگید. (بنابراین شیردال ها که در تخت جمشید نیز تمثال سنگیشان وجود دارد در صف دشمنان امام عصر عجل الله می باشند)

همچنین عالم الاسد بر طبق این نسخه خطی ارتباط تنگاتنگی با صورت فلکی اسد در آسمان شب دارد و باز شدن دروازه هایش با پدیدار شدن این صورت فلکی در پهنه آسمان شب در مکان دروازه های این صورت فلکی (لرستان و فارس و روم و هند و..) ارتباط تنگاتنگ دارد. (یعنی تقریبا اواخر اسفند که صورت فلکی اسد در پهنه آسمان شب بخوبی دیده می شود. و در اوایل نیمه سوم فروردین به نصف النهار می رسد. می توان به این عالم این موجودات وارد شد. و شرایط ارتباط برقرار کردنشان با ما راحت تر است.)

 

 از سویی دیگر در بخشی از این رساله آمده که سرّ عالم الاسد در سوره مبارکه مدثر و آیات 50 و 51 {كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ ﴿۵۰}فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ ﴿۵۱﴾=گويى گورخرانى رميده‏ اند (۵۰)که از مقابل شيرى فرار كرده‏ اند (۵۱)} این سوره مبارکه قرار دارد.

بر طبق این رساله خطی گورخران در این آیه صورت فلکی است که بالای اسد قرار دارد. (احتمالا صورت فلکی ای که ما آن را را امروزه اسد اصغر، شیر کوچک می شناسیم)

 و برای ورود به عالم الاسد باید از برج حمل سه اربعین همرا با ترک کامل جلالی در یکی از مکان های مورد نظر نشست. و هر روز سوره را به عدد... و هر شب سوره را به عدد.. خواند ( بعضی از آیات نیز عدد مخصوص دارند) را و در شب هنگام طلوع صورت فلکی اسد با توجه به جایگاه کوکب قلب الاسد آیات 50 و 51 را به عدد ... خواند. (بدیهی است که چنین دستوراتی علاوه بر مشکل بودن و ضررها و خطراتی که دارد تنها برای افرادی می تواند موثر باشد که روح و جسمشان تطابق کامل با عوالم این موجودات را دارد و اهل دعوات هستند و روحی قوی دارند وگرنه برای مبتدی ها و حتی کسانی که حداکثر یکی دو عدد جن دارند. چنین ختوماتی جواب نمی دهد. و این خیال خام است.)  

در بخشی دیگر از این رساله آمده کوکب قلب الاسد قتاله است. و لقب امیرالمومنین علی علیه السلام در نزد جلالیان قتالی است و این کوکب با حضرتش ارتباط تنگاتنگ دارد. 

از سویی دیگر در بخشی آمده که سید جلال الدین در هندوستان با این شیران ارتباط داشته است. معنی👈 شیر پیر میر امیر حضرت... } 

 

نکته 1: بر طبق نظر استاد فقیر آیت الله شیخ محمدصابر... اهل لرستان جناب اصلان سالها پیش فوت شدند و به رحمت خداوند رفته اند و امروزه رهبر این شیران شیعه، شیری به نام اسکوچ (eskooch) است. 

 

نکته 2: مرحله چهارم سلوک آیین مهری شیرمردی است. در نقش جام حسنلو و همچنین جام کلاردشت شیرانی وجود دارند که بر روی کفلشان نشان چلیپا یا صلیب شکسته وجود دارد. این شیران علی الظاهر همان طایفه اصلان شیر می باشند. شیر در اساطیر مهری با ایزد مهر ارتباط دارد. اصلان شیر نیز مهر دین بوده است که به سلک شیعیان حضرت اسدالله الغالب امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام در آمده است. و اکنون جناب اسکوچ رهبر این شیران شیعه است.  

 

نکته 3: اینکه نویسنده رمان نارنیا چگونه با نام اصلان شیر آشنایی پیدا نموده است و از کاسپین قزوین و یا تمدن کاسی ها در یکی از رمان های هفت گانه خویش نام برده است. جدا جای تعجب دارد. در هنر دوره کاسی ها در میان رودان و هنر ایلامی ها نقوش شیران گوناگونی بکار رفته است.  

 

 

ادامه دارد...

 

@soltannasir

🌞🦁

 

  {عاشورا در وادی این موجودات7 }

 

              { عالم الاسد 1 }

 

به مناسبت میلاد با سعادت حضرت اسدالله الغالب شمس المشارق و المغارب حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام نکاتی را در مورد عالم الاسد (عالم شیران) از رساله خطی اسدنامه از مجموعه خطی رسایل جلالیان تا آنجا که در خاطر دارم نقل می نمایم. باشد که دست کم مقبول قلوب بخشی از شیعیان حضرتش قرار گیرد و فقیر و مجموعه سلطان نصیر را نیز دعا نمایند. حتما بسیاری از شما خوانندگان حدیث معروف فضه را در کربلا و اینکه به شیری می گوید تا از پیکر مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مراقبت نماید. را شنیده اید که مورد بحث های بسیاری تا کنون بوده است. در بسیاری از تعزیه ها شیری را مشاهده می نمایید که از پیکر مطهر حضرت محافظت می نماید که بعضا مورد تمسخر عده ای از منکرین فضایل اهل بیت و معنویت و جهان ماورا قرار می گیرد. که شیر در آنجا چه میکرده است ? همچنین عده ای از فضلای حوزوی و تاریخ و حدیث پژوه نیز اشکالاتی را هم بر سند این حدیث و هم بر بخشی از محتوایش اشکال نموده اند. که مثلا سفینه غلام رسول خدا در روم با شیری برخورد نموده شیر در کربلا چه ربطی به آن شیر دارد ? که پاسخش را در ادامه خواهید خواند. به روایت زیر از کتاب کافی (بخش اصول، کتاب حجت باب ولادت امام حسین علیه السلام) ثقه الاسلام کلینی توجه فرمایید : 👇

 

{1260) الْحُسَیْنُ بْنُ محمد  قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو کُرَیْبٍ وَ أَبُو سَعِیدٍ الْأَشَجُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ إِدْرِیسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَوْدِیِّ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) أَرَادَ الْقَوْمُ أَنْ یُوطِئُوهُ الْخَیْلَ فَقَالَتْ فِضَّةُ لِزَیْنَبَ: یَا سَیِّدَتِی إِنَّ سَفِینَةَ کُسِرَ بِهِ فِی الْبَحْرِ فَخَرَجَ إِلَى جَزِیرَةٍ فَإِذَا هُوَ بِأَسَدٍ فَقَال:َ یَا أَبَا الْحَارِثِ أَنَا مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَهَمْهَمَ بَیْنَ یَدَیْهِ حَتَّى وَقَفَهُ عَلَى الطَّرِیقِ وَ الْأَسَدُ رَابِضٌ فِی نَاحِیَةٍ فَدَعِینِی أَمْضِی إِلَیْهِ وَ أُعْلِمُهُ مَا هُمْ صَانِعُونَ غَداً قَالَ: فَمَضَتْ إِلَیْهِ فَقَالَتْ: یَا أَبَا الْحَارِثِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَتْ: أَ تَدْرِی مَا یُرِیدُونَ أَنْ یَعْمَلُوا غَداً بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یُرِیدُونَ أَنْ یُوطِئُوا الْخَیْلَ ظَهْرَهُ قَالَ: فَمَشَى حَتَّى وَضَعَ یَدَیْهِ عَلَى جَسَدِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَأَقْبَلَتِ الْخَیْلُ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَیْهِ قَالَ لَهُمْ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ (لَعَنَهُ اللَّهُ) : فِتْنَةٌ لَا تُثِیرُوهَا انْصَرِفُوا فَانْصَرَفُوا. =ادریس بن عبد الله اودى گوید: چون حسین (علیه السلام) شهید شد و آن مردم خواستند او را با اسبان لگدکوب کنند.  فضه به زینب سلام الله علیها گفت: اى بانوى من سفینه[غلام رسول خدا ]، کشتی اش در دریا شکست و به جزیره ‏اى افتاد و با شیرى روبرو شد. به آن شیر گفت: اى ابا الحارث[نزد عرب مرسوم است که به شیر اباالحارث می گویند ] من آزاد کرده رسول خدایم، آن شیر در برابرش همهمه ای کرد تا او را به راه آورد، در این گوشه هم شیرى خوابیده است، بگذار من بروم‏ و به او آگاهى دهم که این مردم فردا چه خواهند کرد. گوید: فضه نزد آن شیر رفت و گفت: اى ابا الحارث، آن شیر سر بلند کرد و فضه به او گفت: می دانى فردا می خواهند با امام حسین (علیه السلام) چه کار کنند? می خواهند اسب بر پشتش بتازند.

راوی گوید: آن شیر آمد تا دو دست خود را روى پیکر حسین (علیه السلام) نهاد، لشکر پیش آمدند و چون آن شیر را دیدند عمر بن سعد به آنها گفت: این فتنه‏ اى است که به پایانش نمی رسید، بازگردید، آنها هم بازگشتند. }

 

همچنین عده ای بر روایت بالا اشکال نموده اند. که در بسیاری از کتب و مقاتل از لگد کوب شدن پیکر مطهر حضرت یاد شده است. شاید بتوان بین دو روایت به گونه ای جمع نمود و آن اینکه ابتدا شیر به خواست فضه دخالت نموده و سپس برای مثال به فرمان امام وقت حضرت علی بن الحسین سجاد علیه السلام مرخص شده باشد. (چنین نقلی وجود ندارد که امان منعی نموده باشند و تنها حدس و گمان است. اما شاید با قرار دادن این حدس بتوان بین دو روایت جمع نمود) و قاتلین ملعون حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام با پیکر مطهر حضرتش آن کردند که نقل شده است. 😭

 

البته در مسئله اسب تاختن بر پیکر مطهر حضرت باید بدین نکته اشاره نمود که محال است که اسب بر بدن امام معصوم بتازد مگر اینکه آن اسب عادی نبوده باشد! و ماجرای اسب تاختن نیز حقیقت دارد و ان شاالله بدان اسبان و عادی نبودنشان نیز خواهیم پرداخت. 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir 

🌞🦁

تصویر دیگری از جزیره من island man در بین انگلستان و ایرلند شمالی 

و نقاط مهم این جزیره 

مرکزیت جزیره شهر داگلاس است. 

 

به گفته استاد فقیر مولانا زین الدین انگلیسی ها در این جزیره دانشگاه مخفی جادوگری دارند. و گروهی از جنیان مرئی شده که به عنوان کوتوله به مردم بریتانیا معرفی شده اند در این دانشگاه تدریس جادوی سیاه می نمایند. 

 

 

نکته : به یاد دارم که فردی که در ایرلند جادوی سیاه در حد مقدماتی کار نموده بود. می گفت. مهم ترین تمرین ماهیانه جادوی سیاه مراقبه در جنگل و طبیعت _که از نور چراغ شهر دور باشد_ در شب هایی که ماه در محاق است بر روی تاریکی است. و سپس دعوت از تاریکی برای ورود به بدن فرد با مناسک خاص پاگانی است. 

 

@soltannasir

تصویر خانه های پریان که توسط هنرمندان سوئدی در جزیره من در بین انگلستان و ایرلند شمالی ساخته شده است. این هنرمندان هنگامی که افسانه های مردم محلی جزیره من را در باب جن و پری شنیدند اقدام به ساخت این خانه ها کردند که بیشتر جنبه هنری دارد. 

 

@soltannasir

تصویر خانه های پریان که توسط هنرمندان سوئدی در جزیره من در بین انگلستان و ایرلند شمالی ساخته شده است. این هنرمندان هنگامی که افسانه های مردم محلی جزیره من را در باب جن و پری شنیدند اقدام به ساخت این خانه ها کردند که بیشتر جنبه هنری دارد. 

 

@soltannasir

تصویر دیگری از جزیره من island man در بین انگلستان و ایرلند شمالی 

و نقاط مهم این جزیره 

مرکزیت جزیره شهر داگلاس است. 

 

به گفته استاد فقیر مولانا زین الدین انگلیسی ها در این جزیره دانشگاه مخفی جادوگری دارند. و گروهی از جنیان مرئی شده که به عنوان کوتوله به مردم بریتانیا معرفی شده اند در این دانشگاه تدریس جادوی سیاه می نمایند. 

 

 

نکته : به یاد دارم که فردی که در ایرلند جادوی سیاه در حد مقدماتی کار نموده بود. می گفت. مهم ترین تمرین ماهیانه جادوی سیاه مراقبه در جنگل و طبیعت _که از نور چراغ شهر دور باشد_ در شب هایی که ماه در محاق است بر روی تاریکی است. و سپس دعوت از تاریکی برای ورود به بدن فرد با مناسک خاص پاگانی است. 

 

@soltannasir

تعداد صفحات : 29

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 26
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 227
  • آی پی دیروز : 217
  • بازدید امروز : 302
  • باردید دیروز : 379
  • گوگل امروز : 34
  • گوگل دیروز : 61
  • بازدید هفته : 1,812
  • بازدید ماه : 12,678
  • بازدید سال : 97,990
  • بازدید کلی : 1,166,428